نی انبان. نای انبان. (از جهانگیری). نای انبان، و آن را نای مشکک هم میگویند. (از برهان قاطع) (از آنندراج). بمعنی نای انبان است، چه انبان را مشک گفته و آن را مشکک یعنی مشک کوچک نیز گفته اند. (انجمن آرا). رجوع به ناانبان شود
نی انبان. نای انبان. (از جهانگیری). نای انبان، و آن را نای مشکک هم میگویند. (از برهان قاطع) (از آنندراج). بمعنی نای انبان است، چه انبان را مشک گفته و آن را مشکک یعنی مشک کوچک نیز گفته اند. (انجمن آرا). رجوع به ناانبان شود
نار هندی. و آن تخمی است سرخ رنگ و اندک سبزی در میان دارد و آن را به عربی رمان مصری خوانند و خاصیت آن نزدیک به سنبل است. (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرا). گل درختی است موسوم به ناماشیر. (مفاتیح). انار خرد شکافته چون گلی با رنگی میان سرخی و سپیدی و زردی و در میان آن گلها به همان رنگ باشد و وی را در خراسان گل داده گویند. (از بحر الجواهر). انار هندی که اندک سبزی در میان باشد. (شمس اللغات). بهندی او را اناکیسر گویند. (از تاج المصادر بیهقی). نام میوه ای هندی. (ناظم الاطباء). نام شکوفه ای است دوائی. (فرهنگ نظام). مشک الرمان. اقماع الرمان. نام داروئیست (شعوری). فادانیا. عودالریح. ورد الحمیر. رمان مصری. کهیانا. عودالصلیب. وردالحمار. ناغیست. نارماسیس. حکیم مؤمن آرد: اسم فارسی شکوفۀ نباتیست سرخ مایل به زردی و از نخود بزرگتر و در شکل شبیه به انار کوچکی که گلش نریخته باشد و در خراسان کثیرالوجود است و درخت او به قدر درخت انار است و نزد بعضی او و نار قیصر یک چیزند و آن اصلی ندارد. (از تحفۀ حکیم مؤمن ص 253). ابن بیطار آرد: اسحاق بن عمران گوید، انارخرد شکافته ای است شبیه به گل سرخ رنگش متمایل به سپیدی و سرخی و زردی است در وسط آن نوار است که رنگ آن نیز چنین است و طعمی عفص و بوئی خوش دارد و آن را از خراسان می آورند گرم و خشک است. رازی در حاوی گوید:نار مشک فقاح درختی است به نام نارماسیس، و خاصیتش ترقیق و تلطیف با هم است ابن سینا گوید: لطیف و محلل است و برای کبد و معده نافع است. (از ابن بیطار ج 2 ص 175). نام گلی است خوشبو که بزبان هندی ناکیسر گویند. (شمس اللغات) ، کورۀ آهنگری را گویندبه اعتبار آتش و انگشت. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کورۀ آهنگران. (شمس اللغات) (شعوری)
نار هندی. و آن تخمی است سرخ رنگ و اندک سبزی در میان دارد و آن را به عربی رمان مصری خوانند و خاصیت آن نزدیک به سنبل است. (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرا). گل درختی است موسوم به ناماشیر. (مفاتیح). انار خرد شکافته چون گلی با رنگی میان سرخی و سپیدی و زردی و در میان آن گلها به همان رنگ باشد و وی را در خراسان گل داده گویند. (از بحر الجواهر). انار هندی که اندک سبزی در میان باشد. (شمس اللغات). بهندی او را اناکیسر گویند. (از تاج المصادر بیهقی). نام میوه ای هندی. (ناظم الاطباء). نام شکوفه ای است دوائی. (فرهنگ نظام). مشک الرمان. اقماع الرمان. نام داروئیست (شعوری). فادانیا. عودالریح. ورد الحمیر. رمان مصری. کهیانا. عودالصلیب. وردالحمار. ناغیست. نارماسیس. حکیم مؤمن آرد: اسم فارسی شکوفۀ نباتیست سرخ مایل به زردی و از نخود بزرگتر و در شکل شبیه به انار کوچکی که گلش نریخته باشد و در خراسان کثیرالوجود است و درخت او به قدر درخت انار است و نزد بعضی او و نار قیصر یک چیزند و آن اصلی ندارد. (از تحفۀ حکیم مؤمن ص 253). ابن بیطار آرد: اسحاق بن عمران گوید، انارخرد شکافته ای است شبیه به گل سرخ رنگش متمایل به سپیدی و سرخی و زردی است در وسط آن نوار است که رنگ آن نیز چنین است و طعمی عفص و بوئی خوش دارد و آن را از خراسان می آورند گرم و خشک است. رازی در حاوی گوید:نار مشک فقاح درختی است به نام نارماسیس، و خاصیتش ترقیق و تلطیف با هم است ابن سینا گوید: لطیف و محلل است و برای کبد و معده نافع است. (از ابن بیطار ج 2 ص 175). نام گلی است خوشبو که بزبان هندی ناکیسر گویند. (شمس اللغات) ، کورۀ آهنگری را گویندبه اعتبار آتش و انگشت. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کورۀ آهنگران. (شمس اللغات) (شعوری)
خبزه لحلحه. قفار. کمک. کبنّه. شظف. (منتهی الارب). نان خشکیده. رجوع به اقسام نان ذیل کلمه نان شود، نان خالی. نان تهی. نان پتی: او جزع میکرد و صدقه به افراط میداد. روز به روزه بودن و شب به نان خشک روزه گشادن و نانخورش نخوردن. (تاریخ بیهقی ص 484). هر دو یکی شود چو ز حلقت فروگذشت حلوا و نان خشک در آن تافته تنور. ناصرخسرو. به نان خشک قناعت کنیم و جامۀ دلق. سعدی
خبزه لحلحه. قفار. کمک. کُبُنَّه. شظف. (منتهی الارب). نان خشکیده. رجوع به اقسام نان ذیل کلمه نان شود، نان خالی. نان تهی. نان پتی: او جزع میکرد و صدقه به افراط میداد. روز به روزه بودن و شب به نان خشک روزه گشادن و نانخورش نخوردن. (تاریخ بیهقی ص 484). هر دو یکی شود چو ز حلقت فروگذشت حلوا و نان خشک در آن تافته تنور. ناصرخسرو. به نان خشک قناعت کنیم و جامۀ دلق. سعدی
نام سازی است که خنیاگران نوازند و آن را موسیقار نیز خوانند، (جهانگیری) (فرهنگ نظام)، و صاحب برهان نای لوس نوشته به ’لام’ و خطاکرده، (آنندراج) (انجمن آرا)، رجوع به نایلوس شود
نام سازی است که خنیاگران نوازند و آن را موسیقار نیز خوانند، (جهانگیری) (فرهنگ نظام)، و صاحب برهان نای لوس نوشته به ’لام’ و خطاکرده، (آنندراج) (انجمن آرا)، رجوع به نایلوس شود
نافجه. فارهالمسک. (السامی فی الاسامی). نافجه. (دهار). لبیخه. (منتهی الارب). نافه: نافۀ مشکم که گر بندم کنی در صد حصار سوی جان پرواز جوید طیب جان افزای من. خاقانی. چون نافۀ مشک شب بسوزد بس عطسه که آن زمان زند صبح. خاقانی. چندین هزار نافۀ مشک امید را بر مجمر نیاز به یکدم بسوختم. خاقانی. و رجوع به نافه و ترکیبات آن شود
نافجه. فارهالمسک. (السامی فی الاسامی). نافجه. (دهار). لبیخه. (منتهی الارب). نافه: نافۀ مشکم که گر بندم کنی در صد حصار سوی جان پرواز جوید طیب جان افزای من. خاقانی. چون نافۀ مشک شب بسوزد بس عطسه که آن زمان زند صبح. خاقانی. چندین هزار نافۀ مشک امید را بر مجمر نیاز به یکدم بسوختم. خاقانی. و رجوع به نافه و ترکیبات آن شود
دهی است از دهستان نیم بلوک بخش قاین شهرستان بیرجند که در 40 هزارگزی شمال قاین واقع شده. کوهستانی و معتدل است و 28 تن سکنه دارد. آبش از چاه محصولش غلات، شغل اهالی زراعت و مالداری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان نیم بلوک بخش قاین شهرستان بیرجند که در 40 هزارگزی شمال قاین واقع شده. کوهستانی و معتدل است و 28 تن سکنه دارد. آبش از چاه محصولش غلات، شغل اهالی زراعت و مالداری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)